سلام

نظرات آتشين خونم افت كرده زودتر آپ كن منتظرم

بيوتن رو هم خوندم

اگه غير از كارهاي اميرخواني پيشنهاد ديگه اي داري مطرح كن

بابا اين چه وبلاگيه كه تو داري؟!!!!

با اين عكست!!!!!

ناراحت نشي شوخي كردم

ميتوني حدس بزني كه من كيم؟

البت فكر نكنم به ذهنت خطور كنه!!!!!

البته از اون جايي كه معلومه اصلن به وبلاگت هم سر نميزني و جواب اين دوستان رو هم نميدي

يادم رفت بگم

پرفروش ترين كتاب سال كتاب (دا)

سلام

نه هنوز وقت نكردم بخونم بي وتن رو خريدم اما فرصت خوندنشو ندارم اگه اينقدر به اميرخواني علاقه داري(كه مي تونستم حدس بزنم)ازبه و ناصر ارمني هم كم نمي فروشن

در ضمن اينطور نيست كه كتاب از نويسندگان ايراني نخونم اين كتابها تجربيات جديدم بودن

شما خودتو بذار جاي من

وقتي در به در دنبال كتابهاي سهروردي و ملاصدرا و ابن سينا بگردي و پيدا نكني رو مياري به هايدگر و نيچه و يونگ

نخوندم كارهاي اميرخواني رو اما شايد انگشت شمار باشه كارهاي ايراني كه ارزش خوندن داشته باشه پس منِ كتابخون مجبورم ذائقمو عادت بدم به كتابهايي از اين دست

سلام

چند وقتيه ديگه از نوشته هاي پر شكوت خبري نيست!

البته اين نوعشم بد نيست

عكستو نديده بودم

با اون عينكه شبيه انسانهاي متفكر شدي

يكم با تصوير ذهنيم متفاوتي

يه سري كتاب معرفي كردم سر بزن

(اول تمام فعل هارو دوم شخص جمع نوشتم خوشم نيومد حالا شد دوم شخص مفرد)

سلام. رفتم و مقاله‏اي رو كه گفته بودي خوندم. ميدوني غرب دينش رو كنار گذاشت و به اينجا رسيد. و ما داريم دينمون رو كنار مي زاريم نه تنها به هيچي نرسيديم، همه چيز رو هم داريم از دست ميديم. دقيقا همون بحث شناخت فرهنگه و اينكه ما دنبال چي هستيم. متاسفانه باب شده كه هر كي صنعت خوبي داره پيشرفت است و هر چي ميگه اون درسته ديگه به اينكه چي ميگه و چه عواقبي داره فكر نمي كنيم. خوب دو وبلاگ رو اداره مي‏كني.

هر گاه که چشم هايم فرصت باريدن مي يابند و قلبم فرصت تپيدني ديگر و هر گاه که دست هايم به سويي هراسان مي‌نگرند، تو در وجودشان جوشيده اي. تمام تو جوشش و خروش است. در روايت عطش و آتش تو تمام اعضاي بدن جان‌فشاني مي کنند.دست هايم به ياد علقمه نشين ها مي گريد و آنقدر مي لرزد تا شايد همچون علقمه اي ها، از تنم جدا شوند. چشم ها به ياد ميزبانان سفير تير در نخل هاي کربلا مي بارند. قلبم به ياد آن‌که با صداي زنگار قافله به ناکجا آباد مي رفت، مي تپد و با تپيدني غمگنانه، بودن خويش را به برادر مي فهمانند.به کدام برگ تاريخ مي توان نگريست و به تو فکر نکرد؟به کدام افق مي توان خيره شد و به ياد غربت فرزندان تو نبود؟ تو هماني که در ظلمت شب خورشيد شکوه و صبح اميد را نويد دادي. تو هماني که با هر نگاهت آرامشي عجيب به ياران غريب مي دادي. تو هماني که نمي توان نامت را شنيد و نگريست. گريستني از جنس اعتقاد. گريستني از جنس همان که محبوب خواسته است تا عفومان کند. تو هماني که هر که آوازه ات را شنيده است فهميده که عبادت يعني چه.گفتم نماز ظهر. گفتم عبادت، تو نماد بندگي خدايي. رکوع تو دشمن‏شکن ترين فرياد هاست. سجود تو بود که ملائکه را شرمنده کرد. تو سپاس گفتي خدا را و رسول سپاس گفت تو را. تو اسلام را زنده کردي.از تو از نسل تو هر چه بگويم کم است. فقط از تو مي خواهم که مرا همچون يارانت خدايي کني.

سلام

وبلاگ سياسي ، اجتماعي " چشم سوم ..." ( دست نوشته هاي عدالت نيوز)آغاز به کار کرد :

شما در اولين پست اين وبلاگ مي خوانيد ( آقاي هاشمي کدام چهره شما را بپذيريم ؟) لطفا بياييد و نقد کنيد !

www.cheshm3.blogfa.com

موفق باشيد